فرشته دیو عسل

دانشگاه شروع کردم یه دوست خوبم پیدا کردم فقط سرم تو درس بود خیلی خوب پیش میرفتم نمره های خوب معدل خوب رتبه برتر دانشگاه و آرامش سال دوم بود که با یکی از بچه های کلاس سلام علیک پیدا کردم کم کم صمیمیتمون بیشتر شد و  بیشتر باهم بودیم  اسمش محمدرضا بود خیلی انسان خوب و دلنشینی بود از این آدمهایی که فارق از دنیای اطرافشان خودشون هستند یه جورایی قید خیلی چیزارو مثل ازدواجو زده بود با همه احساساتش، اهل شعرو تاتر بود و حتی خیلی پشیمون بود که اومده حقوق خونده و الانم داره ادامه میده، از نظر ظاهری خیلی باهم متفاوت بودیم ولی بشدت جذب روحیاتش و افکارش شده بودم  از طرف من یه دوستی خیلی عمیق بدون هیچ گونه عشقی بود کنارش که بودم انگار سیراب میشدم آدم بشدت موثری بود تو زندگیم، رج به رج منو میخوندو واسه خودم توصیفم میکرد و من تازه داشتم نسبت به خودم شناخت پیدا میکردم  و منو به درون خودم مدام میکشوند تا بیشتر خودمو بشناسم یه جورایی نگاه های تحسین برانگیزش شعرهای تحسین کننده ای که برام میگفت علاقش برام دلنشین بود اینکه تونسته بودم اون همه کله شقیشو منعطف کنم  واسم دلنشین بود همیشه میگفت من به ازدواج فکر نمیکنم ولی به شدت دوستت دارم و میدونم که با ن نمتونی خوشبخت بشی و اگرم من بخوام میدونم که خیلی برات کمم و خودت و خانوادت اجازه این ازدواجو نمیدوننن با توجه به اینکه میدونست خانوادم علیرضارو با تمام شرایط خوبش دکتراش شغل خوب پدرش و وضع مالی خوب قبول نکردن رابطه جالبی بود به قول خودش میگفت هیچ وقت خود واقعیمون کنار هم نشسته تو دست کودک درونتو میگیریم میاری و من خود کهنمو و چقدر خوب این دو کنار هم آروم میشنو همو دوست میدارن بهم میگفت تو خیلی بالا پایین داری یا صدی یا صفر را فرشته دیو عسل...ادامه مطلب

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻴﻄﻨﺖ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﻭﻗﻔﻪ، ﺑﻴﺨﻴﺎﻟﻲ ﻫﺎﻱ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ، ﻧﺎﺯ ﻭ ﻛﺮﺷﻤﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺁﻳﻨﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺑﻲ ﺩﻟﻴﻞ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﻬﺎﺭ ﻧﺸﺪﻧﻲ، ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ، ﺩﺧﺘﺮﻙ ﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﻧﺎﺯﻙ ﻧﺎﺭﻧﺠﻲ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﭼﻪ ﺑﻲ ﻫﻮﺍ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ! ﭼﻪ ﻗﺪﻱ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﻃﺎﻗﺘﻢ ! ﺿﺮﺑﺎﻫﻨﮓ ﻗﻠﺒﻢ ﭼﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﻣﻴﺰﻧﺪ ! ﭼﻪ ﺷﻴﺸﻪ ﺍﻱ ﺑﻮﺩﻡ ﺭﻭﺯﻱ، ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﺨﺖ ﺷﺪﻥ ﻫﻢ ﺭﺿﺎ ﻧﻤﻴﺪﻫﻢ ! ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺷﺪﻥ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻢ، ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻧﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ ! ﺟﺎﻱ ﺑﺴﺘﻨﻲ ﻳﺨﻲ ﻫﺎﻱ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻗﻬﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﺗﻠﺦ ﻭ ﭘﺮ ﺳﻜﻮﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ! ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻟﺤﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎﻳﻢ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺟﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻴﺒﺮﻡ ... ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺷﺎﺩﻱ ﻫﻢ ﻗﻬﻘﻬﻪ ﺳﺮ ﻧﻤﻲ ﺩﻫﻢ ! ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺍﻛﺘﻔﺎ ﻣ فرشته دیو عسل...ادامه مطلب

چند روز صبحا خودمو سر گرم میکنم و از بعد از ظهر با دوستم میریم بیرون تا 11 دوازده شب روزا دیر میگذرن هنوز چند روز دیگه مونده تا اینکه مثلا به اصطلاح مامان بابام برن سفر یک ماهشونو، دیروز به دوستم گفتم این چراغونیارو ببین یاد رفتنشون که میوفتم  انگار تو دلم این چراغ رنگیا روشن میشه، نمیدونم، مثل حباب رو آبم بعد رفتن اینا میدونم عذابم فرق میکنه میوفتم دست کس دیگه ای امروز با دوستم رفتم نوبت از یه روانپزشک بگیرم چقدر حالم بد بود چرا باید برم ؟چی شد که لازم شد برم؟ اصلا از کجا معلوم مشکل از منه که باید برم ؟چرا بخاطر ازار دیگران من باید برم قرص بخورم ؟جالب اینجا بود که کلی به اون منشی عقده ایش ال فرشته دیو عسل...ادامه مطلب